شاید اغراق نباشد اگر بگوییم خیلی از بچه مذهبی ها از 3 کتاب غیر درسی که مطالعه کرده اند دو تایش "من او" و " بی وتن" بوده است. و از 4 کتاب غیر درسی سه تایش "من او"،" بی وتن" و " ارمیا" و از 5 کتاب، چهارتایش"من او" ، " بی وتن"،" ارمیا" و " داستان سیستان" و احتمالا تا سال آینده از شش کتاب غیر درسی پنج تایش" من او"،" بی وتن"،"ارمیا"،"داستان سیستان" و "جانستان کابلستان"...(این را از سرچ نسبتا بالای جانستان کابلستان ملت در نت فهمیدم!)

در اینکه امیرخانی نویسنده خوبیست بحثی نیست. بحث اینجاست که امیرخانی تنها نویسنده خوب این مملکت نیست! به شخصه نه "من او" را خوانده ام و نه "بی وتن" را، از امیرخانی فقط ارمیا، داستان سیستان و نفحات نفتش را خوانده ام. نویسنده خوبیست اما مهمتر از خوب بودن اصیل بودنش هست. شاید اگر کس دیگری جای او بود نمیشد او را از برج عاج غرور بیرون کشید و بوی نخوت و غرورش از کیلومترها آنورتر دماغ آدم را می آزرد؛ اما او اینگونه نیست.

اما شخصا ترجیح می دهم به  سمت آثار داستانی مطرح داخلی نروم. این اثار بدجوری دمده به نظر می رسند. هر کسی خوانده است و برای عقب نماندن از قافله یا جزو کتاب های محبوبش شده است و یا جزو کتابهای منفورش، ترجیح می دهم آثار کمتر دیده شده از نویسندگان کمتر دیده شده را بخوانم. بسیاری از آثار داخلی که از قضا برنده جوایز مختلف هم شده اند چنان مهجورند که آدم غیظش می گیرد!غیظ ها!

البته در مورد اثار مطرح خارجی این نظر را ندارم. ترجیح میدهم بجای خواندن آثار نامعروف از نویسندگان نامعروف، آثار معروف از نویسندگان معروف را بخوانم. دلیلش هم شاید اینست که ما در مورد بزرگی یک اثر خارجی قضاوتمان درخور سیاست بازی های بچگانه داخلی نمی شود. شاید هم دلیل دیگری داشته باشد. شاید هم نوعی مرض باشد.

یک نظرسنجی هم اینجا شد هر که از راه رسید یا گفت بهترین رمان داخلی که خوانده است "من او" بوده است یا گفت "بی وتن" و یا "ارمیا" و یا هر سه! بعضی هم با خواندن نظرات گفتند که مشخص است کاربران سایت مذکور از طیف خاصی هستند!

خواندن امیرخانی بد نیست. آن چیزی که بد است نخواندن غیر امیرخانی است! اساسا بچه مذهبی ها برای خواندن آثار نویسندگانی با گرایشات آنطرفی(!) نه تنها تمایل ندارند بلکه یک جور ترس خفی هم دارند هرچند قبول نمی کنند!

باور کنید باید این حصارهای خودساخته را شکست. نویسندگان خوب و مستعدی هستند که کتابهایشان را نه کسی خوانده و نه حتی اسمشان را شنیده. ایکاش لااقل بعضی اثار امیرخانی را هم با تانی میخواندند تا باور کنند که مومن در هیچ چارچوبی نمی گنجد!

اضافات:

- بچه حزب الهی باید عشق کتاب باشد نه عشق کتابهای امیرخانی!

- هر رمانی بعد از چند سال نویسنده اش را آزار می دهد! احتمالا امیرخانی هم الان من اویش را نمی پسندد!

- بعدا در مورد رمان خوانی صِرف هم خواهم نوشت.

- خوراک سبزیجات رو دوست دارم. قبل از امتحان نشستم با عجله بخورم اما تو لقمه اول یا دوم یک تکه سیب زمینی داااااغ چسبید به کامم و از اونجا که لقمه بزرگ بود نشد که با زبان مبارک جداش کنم و نتیجه اینکه بعد از یک دقیقه سقف دهانم پوست انداخت و پوستش را با زبان مبارک کندم! سوووختم یعنی سوووختم هااااا!

 - اما چشمتان روز بد نبیند از امتحانات!

 

اضافات پسین:

- این را قلبا می گویم:"هر چقدر هم که یک مرد چموش باشد باز زنی هست که او را رام کند!"

اضافات ویژه:

- چهارسال پیش رفتم چندتا نهال کاشتم تو یه زمین خالی از درخت، امسال این عکس رو از یه درخت آلو گرفتم. ببینید و درس بگیرید.(این دستی هم که توی عکسه متعلق به یه بنده خدائیه!)