استاد زبانمان بود می گفت یکی از شاگردهای کلاسم برای گرفتن تابعیت به یکی از کشورها سفر کرده بود. در آنجا بعد از رویت مدارک و انجام مراحل اداری مصاحبه ای هم بصورت حضوری با او ترتیب داده بودند. در این مصاحبه یکی از سوالات این بود که ایا شما در کشورتان سوء سابقه ای هم داشته اید؟ تا حال برای موردی بازداشت یا مثلا سابقه کیفری داشته اید؟ پاسخ این خانم منفی بود اما اشاره کرده بود که فقط چندبار وی را به بهانه بی حجابی بازداشت کرده اند و بعد گفته بود که این هم چیز مهمی نیست چون در کشور شما حجاب اجباری نیست وگرنه من هیچ سابقه سوء رفتار خاصی ندارم که با موازین و قوانین کشور شما همخوانی نداشته باشد! اما واکنش طرف مصاحبه هم جالب توجه است چرا که به ان خانم گفته بود با موازین کشور ما ندارد با موازین کشور شما که دارد! آن طرف مصاحبه کننده از پذیرش تقاضای تابعیت آن خانم سر باز زده بود و گفته بود مهم این نیست که قوانین کشور شما با قوانین سایر کشورها تفاوت دارد، مهم این هم نیست که شما به عنوان یک شخص چقدر قوانین کشورتان را قبول دارید، مهم این است که وقتی قانونی در کشوری وضع شد همه به آن قانون احترام بگذارند و حدود و ثغور آن را رعایت کنند که شما این کار را نکرده اید و ما متاسفیم که نمی توانیم با تقاضای شما برای تابعیت موافقت کنیم!

نکته اینجاست که نگاه اقا یا خانم مصاحبه گر نگاهی قانون محور و با کمی اغماض فرهنگ محور بوده است و نه یک نگاه اعتقاد محور یعنی حتی اگر بخواهید غیر اعتقادی هم به موضوع نگاه کنید باز هم جای تامل دارد!

از شلوار جین آبی تا چادر مشکی

یادم می آید در دهه هفتاد و با توجه به فضای فرهنگی آن زمان وقتی یک نفر شلوار جین تنگ می پوشید بعضی از مقدس مآبان و حتی نامقدس مآبان وی را به سخره می گرفتند و القابی چون رپی و سوسول و بچه خوشگل و ... نثارش می کردند و های های میخندیدند. خب فضا سالها بعد عوض شده بود الان چندسالی است که بعضی جریان معکوس به راه انداخته اند و دختران محجبه را بواسطه سر کردن چادر به سخره می گیرند و القابی چون امل ، کلاغ سیاه، القاعده و... را نثارشان می کنند. نکته اینجاست که آنهایی که دیروز دیگری را به دلیل پوشیدن شلوار جین به سخره می گرفتند و کسانی که امروز بعضی را بخاطر پوشیدن چادر به سخره می گیرند هیچ تفاوت ماهوی با هم ندارند و تفاوت فقط در ظواهر است و نه در بواطن! اساسا موافق نبودن با یک مسئله و به سخره گرفتن آن مسئله دو مقوله جدا از هم اند. و درد وقتی بیشتر می شود که کسی را بخاطر عقیده اش به سخره بگیرند و نه صرفا بخاطر ظاهرش!

«اي كساني كه ايمان آورده‏ايد نبايد گروهي از شما گروه ديگر را استهزا كند، شايد آنها از اينها بهتر باشند، و نه زناني، زنان ديگر را استهزا کنند شايد آنان بهتر از اينان باشند، و يكديگر را مورد طعن و عيبجوئي قرار ندهيد، و با القاب زشت و ناپسند ياد نكنيد، بسيار بد است كه بر كسي بعد از ايمان نام كفر بگذاريد، و آنها كه توبه نكنند ظالم و ستمگرند.» (حجرات/۱۱)

چیزکی به نام غفلت!

نمیدانم با دیدن این تصویر  آزار و استهزاء زن فلسطینی توسط جوانان صهیونیست چه حسی به شما دست می دهد همین قدر می دانم که حس خوبی نیست. اما آیا حواسمان هست که گاهی خودمان هم حکم همین جوانان خودپسند صهیونیست را پیدا می کنیم؟ ما ایرانی ها عادت داریم پس از باران و زیر هشت که می بینیم بغض گلویمان را می گیرد، بعضی ها که رسما برای نقش مظلوم داستان گریه می کنند، عده ای هم سکته می کنند، بعضی هم که صبورترند بجای گریه بر نقش مظلوم داستان، نقش ظالم داستان را لعن و نفرین می کنند، حتی وقتی در یک فیلم یا سریال دیگر آن بازیگر نقش منفی را می بینند بخاطر ظلمی که در یکی از فیلمهایش کرده است فحش و فضیحت را بار بازیگر بینوا می کنند! اما در این حیص و بیص حواسمان نیست که در سریالی که خودمان نقش اصلی آنیم، یعنی سریال زندگیمان در این چهار روز دنیا گاهی وقتها چقدر شبیه همین بازیگر های نقش منفی می شویم. اعتقاد هم که نداریم خوب است گاهی فرهنگ داشته باشیم، ادب داشته باشیم، خوب است گاهی در زندگی مرد باشیم!

اضافات:

- این پست رو به امر ایشون نوشتم.

- البته تمسخر با طنازی میفرقه، تو تمسخر رنجش هست، نه بهتر بگم طنز مقدسه اما تمسخر..!

- این مرتضا کربلایی لو تو «مفید اقا» راست میگه، راست میگه حقیقت حامدانه رو...

- همین فردا پس فردا «محفل فیلسوفان خاموش» رو شروع میکنم این یعنی فقط یه کتاب تا «خورشید می ماند» فاصله دارم.

- شبهای قدرتان پربار...