چیز نوشت
قبل نوشت:
- فکر نمی کردم اون خونه دوم اینقدر وقتم رو بگیره که از این خونه اصیل و دوست داشتنیم غفلت کنم!
- نمایشگاه کتاب مشهد چندان تعریفی نداشت. علی الخصوص که با این حواس ناجمع یه کتاب رو هم رو پیشخوان غرفه جا گذاشتم!
- یکی دو هفته ای زندگیمون تحت تاثیر عوامل خارجی قرار گرفته بود شدیدا. درسها هم که مزید بر علته.خلاصه به هزار و یک دلیل و به هزار و یک توجیه و به هزار و یک بهانه مجال بروز کردن نبود!
بعد نوشت:
- انگار دیروز محرم بود. از سال قبل تا امسال چقدر میشد بهتر از این بود!
- از من بپرسید میگم برید بشینید کتابای بهجت رو بخونید. عرفان ناب می خواید بهجت، معنویت می خواید بهجت، نور میخواید بهجت، شور می خواید بهجت، همه اش رو میشه از درّ کلام بهجت به رایگان به غنیمت برد.
- نکته اینجا بود که می گفت اگه بخوای تو خلوتت یه غلطی بکنی، بعد یه بچه 5 ساله بیاد تو اتاق تحت تاثیر نگاه اون بچه از کارت منصرف میشی اما متوجه نگاه خدا نمیشی!
- این محرمی برید آدم شید! نه ببخشید؛ بریم آدم شیم!
پس نوشت:
- دیگه خیلی نصیحتتون کردم. برای تنوع هم که شده بد نیست بدونید 2 ترم نبودیم گوش شیطون کر نصف دخترای دانشگاه عروس شدن!
- من باید سعی کنم برای کمک به امر ازدواج کلا کمتر باشم!
- بعد از راه اندازی کِخ(کِخ مخفف اون خونه اس مشهدیا کُخ نخونن!) تازه فهمیدم رمانهای عاشقانه چه سرچ خوری دارن!!
- بعد n روز بروز کردیم اونم یه مشت حرف مفت زدیم رفت!
اضافات:
- شما واقعا انتظار دارید واسه این پستی که همش اضافات بود باز اضافات بزنم؟ نه جدا انتظار دارید این کارو بکنم؟