مهر ماه سال گذشته بود که رهبری در سفر به کرمانشاه از عدم اشکال تغییر ساختار سیاسی کشور سخن گفت. از جمله مواردی که رهبری در سخنان خود به آن اشاره کرد موضوع احیای مجدد پست نخست وزیری بود.

 

ماه گذشته حداد عادل از از ائتلاف سه نفره ای سخن گفت که از سه ضلع خودش، علی اکبر ولایتی و محمد باقر قالیباف تشکیل شده بود. این اظهار نظر به سرعت واکنش های زیادی را بوجود آورد اما تا الان واکنش خاصی از سوی محمد باقر قالیباف، دوستان و رسانه های او در این مورد دیده نشده است.

واقعیت این است که به سر انجام رسیدن این ائتلاف منوط به شرایط حضور اصلاح طلبان است. اگر اصلاح طلبان و هاشمی رفسنجانی گزینه قوی و رای آوری را همچون خاتمی وارد کارزار انتخابات کنند انوقت است که به دلیل تجمیع رای اصلاح طلبان در سبد وی حداقل امید به رفتن به دور دوم  بطور قطع برای آنها وجود خواهد داشت.

از طرفی احمدی نژاد هم گزینه خودش را وارد میدان خواهد کرد. تجربه ثابت کرده ست که احمدی نژاد این توانایی را دارد که رای قسمتی از جامعه را به راحتی متوجه خود کند. این میزان رای هم شاید برای رسیدن به دور دوم کافی باشد. در این میان اگر اصولگرایان با نامزدهای متعددی همچون قالیباف، حداد، رضایی، ولایتی، جلیلی، پورمحمدی، متکی و... وارد عرصه شوند شاید در مجموع رای بالایی بیاورند اما تقسیم آرا آنها را احتمالا بازنده  این رقابت خواهد کرد. پس به ناچار مجبور به اجماع بر روی یک یا دو نفر خواهند شد. (نفر دوم هم احتمالا کاندیدای جبهه پایداری خواهد بود!)

اما اگر اصلاح طلبان با گزینه های حداقلی همچون عارف ، جهانگیری و... وارد عرصه شوند آنوقت است که خیلی از نامزدهای احتمالی اصولگرا به خود اجازه شرکت در انتخابات را خواهند داد و احتمالا تعدد کاندیداهای اصولگرا بیش از دو مورد خواهد بود آنهم بدون واهمه، حداقل این است که یکی از انها به دور دوم خواهد رفت و به راحتی کاندیدای رقیب را در دور دوم شکست خواهد داد.

چه کسی از دل ائتلاف 3 نفره بیرون خواهد آمد؟!

واقعیت این است که محمد باقر قالیباف اسب خودش را برای ریاست جمهوری زین کرده است و احتمالا اگر ائتلاف 3 نفره بر روی او به اجماع نرسد هیچ بعید نیست که او بصورت مستقل وارد شود و شاید علت سکوت او هم همین موضوع باشد. حداقل ماجرا این است که قالیباف به لحاظ میزان رای در بین مردم و توانمندی جذب رای در بین مردم از سایر گزینه های اصولگرا وضعیت بهتری دارد این را تقریبا اکثر نظرسنجی ها هم تایید می کند. مورد دوم داشتن تیم منسجم مدیریتی در حال حاضر است چیزی که سایر گزینه ها همچون رضایی، حداد، ولایتی، پورمحمدی، جلیلی و... تا حدودی فاقد آن هستند. حتی گفته می شود که قالیباف ستادهای استانی خود را هم سامان داده است و از این حیث نیز نسبت به سایر اصولگرایان وضعیت بهتری دارد اما آیا قالیباف گزینه نهایی ائتلاف اصولگرایان در صورت حضور کاندیدای واحد اصلاح طلبان خواهد بود؟

 البته می شود شانسی برای او قائل بود اما قالیباف یک ضعف عمده دارد آن هم عدم نفوذ کافی در بدنه سیاسی کشور است. قطعا تعامل و نفوذ اشخاصی چون لاریجانی، ولایتی و حداد در بدنه سیاسی کشور از روحانیون گرفته تا شخصیت ها و طیف های پر قدرت سیاسی بیش از قالیباف است . اگرچه حمایت این افراد و طیف ها لزوما در انتخابات ریاست جمهوری رای چندانی برای انها نخواهد آورد اما در رسیدن به اجماع بر روی آنها و آوردن فشار از طرف شخصیت ها و جمعیت های سیاسی برای گرفتن اجماع بر روی خود موثر خواهد بود.

لازم به تکرار است که قالیباف اسب خودش را برای آمدن به شدت زین کرده است و احتمالا نظر او تغییر نخواهد کرد اما این شرایط است که تعیین می کند چه کسی بر اسب بنشیند و چه کسی از اسب پیاده شود. مگر نه آنکه قالیباف دور قبلی هم  قصد آمدن داشت اما از این کار منصرف شد؟!

آیا اصولگرایان به شبه نخست وزیری تن خواهند داد؟

به نظر از جمیع جهات غیر از نظر سنجی ها شانس ولایتی برای گرفتن اجماع بر روی خود بیش از 2 گزینه دیگر خواهد بود و این گرچه قدری عجیب اما بنا به دلایلی دور از ذهن نخواهد بود:

1-      حداد و قالیباف ترجیح می دهند اول خودشان و دوم ولایتی انتخاب شود تا طرف مقابل، دلیل آن هم عدم نزدیکی گرایشات و نظرات حداد و قالیباف خواهد بود و دوم موضوع مورد مناقشه جبهه پایداری خواهد بود که رابطه خوبی با حداد دارد و رابطه خوبی با قالیباف ندارد و بالعکس و این یعنی اینکه ولایتی یک رای کامل خودش را دارد و دو رای نیمه دو نفر دیگر را!

2-      ولایتی رابطه خوبی با شخصیتها و قوای سه گانه دارد. او هم مورد وثوق رهبری است، هم رابطه خوبی با هاشمی دارد و هم مشکلی با احمدی نژاد ندارد کما اینکه در سفر های خارجی همیشه بدرقه کننده و استقبال کننده از وی به نمایندگی از رهبری بوده است.

3-      وضعیت سیاست خارجی ایران چندان جالب نیست، سیاست نظام و دولت در حوزه مراودات خارجی هم جهت نیست و ما در سیاست خارجی دچار ضعف در موضعگیری هستیم. ممکن است بعضی با این استدلال که ولایتی سابقه 16 سال وزارت خارجه در شرایط سخت ابتدای انقلاب را دارد وی را به کرسی اجماع برسانند.

4-      دلیل دیگر شاید در امان بودن بیشتر ولایتی نسبت به دو گزینه دیگر علی الخصوص قالیباف از گزند تخریب و انتقاد در آستانه انتخابات  خواهد بود بویژه از طرف حامیان دولت.

سوال اینجاست که آیا قالیباف حاضر می شود به ریاست جمهوری ولایتی تن دهد؟ در این میان مسلم ترین گزینه برای قالیباف معاون اولی خواهد بود به همراه سهمی از کابینه و اینکه کارهای اجرایی در دولت را او به عنوان معاون اول به عهده بگیرد که تجربه بیشتر و متاخر تری هم در امور اجرایی دارد و کارهای دیپلماتیک و سیاست گذاری و هماهنگی با سایر قوا را ولایتی در مقام ریاست جمهور. قطعا این حالتی است که بسیاری از اصولگرایان و شیوخ اصولگرا از آن حمایت خواهند کرد چرا که معتقد خواهند بود که برای اصولگرایان کم ضرر و پر سود است.

حال اگر قالیباف با شرط گرفتن اختیارات لازم برای پیشبرد امور اجرایی و عزل و نصب کارگزاران اجرایی حاضر به تن دادن به معاون اولی شود این اتفاق بیش از هر چیز نمودی از احیای نخست وزیری نخواهد بود؟ طرحی که در آن قالیباف ظاهرا معاون اول خواهد شد اما باطنا نخست وزیر یعنی حالتی که  می توان روی آن اسم شبه نخست وزیری گذاشت؟!

قدر مسلم این تحلیل خالی از اشکال نیست و حداقل در شرایطی می تواند موثر افتد که اولا اصلاح طلبان قوی ظاهر شوند که این خود محل تردید است و دوم اینکه ائتلاف در اول کار بر روی قالیباف به اجماع نرسد که در این صورت حتی بدون آمدن کاندیدای اصلاح طلب باز  هم این ائتلاف با یک گزینه به میدان خواهد امد.

اگر اصلاح طلبان با قدرت نیایند و گزینه نهایی ائتلاف قالیباف نباشد هیچ بعید نیست که قالیباف مستقلا وارد عرصه شود و سوال اینجاست که چرا او نباید این شانس را به خود بدهد؟!

اضافات:

-          دوست نداشتم سیاسی بنویسم اما ویرم گرفت نتونستم ننویسم!

-          یه پست هم میخام در مورد مشهد بنویسم احتمالا پست بعدی باید جالب از کار در بیاد!

-          کسی از این خانم معلم وبلاگستان خبر نداره؟ داریم کم کم دلواپس میشیما!

-          این پست ارمینه ای بود خدایی!

بعد نوشت:

- احتمالات در حال تایید شدن است؟! + و +